دوستان بعلت اینکه اینجا توسط دوستان شناسایی شناخته شده مجبوریم خونه عوض کنیم. اگر دوستان خواستند بگید که آدرس رو بهتون بدم. اینجا فقط غر غر کردم. ایشالا اونجا از چیزهای خوب می گیم. یه مساله ای هست که نمی دونم باید بگم. بعدش نزدیکهای صبح خواب دیدم داریم می ریم ترکیه.

Darkest Soirée - Images, Music and Books. Since I started the blog I have been weighting whether I should promote my work or not here. There are so many other amazing artists out there, that I want to share the love with you. Maybe it could also be interesting for the visitors here to know what kind of blogger I am. I should have some credentials when talking about art, right? Dedicated to the Fantastic and speculative - you find it on Page 252.

دل ما كه شكست عادت كردم به تنهايي. با شیشه های خیس خورده از قطراتش. با شبی که پرشده از اشک هایم. و خفه کردن هق هق هایم با بالشتم. با مرور کردن خاطرات تلخ و شیرینم از تو. با شنیدن اهنگ های مورد علاقه ات. گیر کرده ام در میان شبی که با انتظار سر میشود. شب نیز صبح می شود. کم کم همه چیز تمام میشود.

اتفاق جدید در دنیای دو نفره من و دخترم. در باب خوشبختی های کوچک. سرما خوردگی در 5 ماهگی. آنقدر ننوشتم که همان اندک توانایی نوشتن را هم فراموش کردم. مدت طولانی که بلاگفا قطع دسترسی شده بود و بعد از ان هم گویا دست و مغز من! حالا اما برگشته ام که دوباره بنویسم. از خودم از دخترک از همسر و یک کلام از زندگی. دخترک به سرعت باورنکردنی بزرگ می شود و عمرمان به پلک بر هم گذاشتنی می گذرد. مهم ساعت های امروز است که بر نمی گردد.