ܓ سیب به زمین افتاده ی حوا ܓ. می نشستی روی آن صندلی خالی. خوشحالم از تنهایی های شب های بی کسی . تنها کنار هم خاطره بازگو می کنیم و آرام خواهیم گرفت . بشنو منم و تو . این بار فقط مرا فریاد خواهی کرد . زانوی غم بغل گرفته اند. یاد تو چکه می کند. از این خانه می روم. سرآغاز نگاه سرد تو بود. با حجم سنگ های غرور تو. بوی رفتن می دهی . در را باز می گذارم. که گنجشک ها و ستاره ها.

اتفاقي از انسان بودنم خسته ام . پابلو نرودا! گاهی هر چه تقلا می کنی هیچ نمی شود . اما فقط بدتر می شود .

ب انوی ج نگ ل. عمه در حالتي بين خوشحالي و اندوه بود . نگراني از سيمايش به خوبي آشكار بود . كنارم بمان وقتي تو در كنارم هستي احساس آرامش مي كنم . نگرانيتان بيهوده است با ورود فرزين و فرزاد ديگر جاي هیچ نگراني باقي نمي ماند آنها مسلما در كنارتان خواهند ماند و به شما قوت قلب خواهند داد .

Deviant since Aug 27, 2015.