Friday, May 26, 2006. Giving up is easier than trying harder.

Lämna inga dörrar på glänt, men väl en generös timeout. Carl förstår inte riktigt att disk dör. Föräldrars disk dör, men lindrigare. Carl köper ny disk, men tvekar om han behöver så stor. Väntar lite, låter gammal disk vara urkopplad någon dag. Stora problem uppträder i att få probning i både POST och diverse OS att identifiera disk. Nåväl, ändra timeouten för din Windowsdrivrutin. Till en minut och disken detekteras någorlunda snällt. Funkar allt? Nä Kan den läsa mycket? .

Saturday, May 28, 2011. I considered other options, but because my dad and my sister went their, financial reasons, a D1 football team and a campus life I was fond of, I ended up going to the state school of the state of Missouri. I have met a variety of people at various schools across the country ranging in every variable possible, and after discussing their school and campus life. C More student life opportunities.

کاش می شد هیچ کس تنها نبود. کاش می شد دیدنت رویا نبود. گفته بودی با تو میمونم ولی. رفتی و گفتی که اینجا جا نبود. شاید این رفتن سزای ما نبود. دستهای تو ولی بالا نبود. کاش روز دیدنت فردا نبود. نوشته شده در Thu 31 May 2012. شاید شانه ای که دیگر وجود ندارد. اعتمادی که دیگر وجود ندارد. تو نمیدانی که دختر بودن درد است . دختر که باشی رفتن نگاه ها و دست ها سخت میشود. دختر که باشی راحتر میشکنی . دنیا که سهل است .

Friday, August 29, 2003. 3 سال اکثر وقتمو رو چیزی صرف کردم که وقتی الان فکرشو میکنم میبینم اصلا ارزششو نداشته. شاید تنها نکته ای که داشته چشمو گوشمو. یا اینو بهم فهمونده که اکثر پسرایی که با اون تیب و قیافه قشنگ تو خبابونا میگردن چه عقاید مزخرفی دارن و با اون قد و هیکل هنوز. 3 سال چت کردم نتیجش همینا بود. یه سال وبلاگ نوشتم نتیجش این شد که یه سال از بهترین سالای عمرم به صورت مکتوب در اومد. Monday, July 28, 2003.