نمایش پدرانه در فومن به روی صحنه می رود. نوشته شده در تاريخ جمعه دوازدهم مهر 1392 توسط اميد اكبرزاده. نمایش پدرانه در فومن به روی صحنه می رود. نوشته شده در تاريخ جمعه دوازدهم مهر 1392 توسط اميد اكبرزاده. قهوه خانه اي كوچك سر جاده يك روستا . فضاي كوچك قهوه خانه را از. صندلي هاي محدود و اندكش متوجه مي شويم. قهوه خانه مشغول كار است. خيره شده و تعريف مي كند ظاهرا مخاطبش هاجر است.

منو تو تا ابد با همیم. همیشه آرزوم بوده که روزی عاشقم باشی. نامه اسرار آميزي به نام شانس. رازی که در فیزیک و متافیزیک به قانون بقاء انرژی شهرت یافته است. این نامه از روی شانش برای خوش شانسی شما فرستاده.

Tak jsem si vás všechny přidala. Nebudu vám lhát, Nedržím žádnou dietu, od zítřka ale budu. Jedu tam kde mám nad sebou sama kontrolu, a kde si mužu dělat prakticky co chci. A tam už se nebudu moc vymlouvat na to že musím jíst kvůli rodině , aby něco nepoznali. A přesto to tak je a já se cítím nějak namyšlená, že to tak cítím. Jak jste na tom vy? Dnešní příjem psát nebudu začínám od zítra. Jdu se podívat na vaše blogy , držte se.

از سری بعد اطلاعات بیشتری از باباطاهر در اختیارتون میگذارم. برندم همچو یوسف گر به زندان. و یا نالم ز غم چون مستمندان. اگر صد باغبان خصمی نماید. مدام آیم به گلزلر تو خندان. من دوباره می خوام شروع کنم. چرا دائم به خوابی ای دل! زغم در اضطرابی ای دل! برو کنجی نشین شکر خدا کن. که شاید کام یابی ای دل! وای آن روزی که در گورم کنن تنگ. بریزن بر سرم خاک و خس و سنگ. نه پای آن که از ماران گریزم.