حالا تو روبرويم نشسته اي. به بزرگي روزهايي که به تو فکر مي کردم. تو مرد سرزمين عشقهاي سختي. معشوقه هاي تو تاب ديدارت را نداشتند. براي رسيدن به تو بايد احرام پوشيد. براي رسيدن به تو بايد طواف کرد جهان را. از استواي گرم وآتشين گذشت. از قطب هاي سرد و يخزده. بدنامي را به جان خريد. چونان مريم مقدس و منزه شد. براي رسيدن به تو هزار مرحله را بايد گذارند. حالا اما روبروي تو نشسته ام. من زني هستم سزاوار تو. سزاوارم که درچشمان تو قراربگيرم. تو مرا به دنيا آوردي. چه دلچسب است بعد ازاين سفردور.

ღ شعر های عاشقانه ღ. و من عجیب به آغوش تو . از آن سوی فاصله ها خو گرفته ام. گوش های خدا پر از آرزوست و دستهایش پر از معجزه. شاید کوچکترین معجزه اش بزرگترین آرزوی تو باشد. ننواخنتند و عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند .

Ici ces lees fréres scott. Voila je revien de nouvos. En 1999, direction Hollywood, où Chad pose .