Les photos ou je monte sont souvent prises par ma mere.

الهی و ربی من لی غیرک. تا آمدم برخیزم دوباره خاک شدم. حریفان که رفتند دوستان هم رفتند. دیگر روی بلند شدن نداشت. رحمتش که بارید گ ل شدم. زنی خسته از من آب نوشید. نشسته ام به تماشای دنیا. نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 21 تیر1391 توسط قاصدک شب. مگر نه این است که برابرمی! نکند لباسم نامناسب است! نکند موهایم شانه ندارد! مرا دریاب که سخت محتاج با تو بودنم. تمام من از آن توست. از هرآنچه از آن من است. آخر مگر مقابل تو می شود هست شد! نوشته شده .

تاحالا شده به جایی برسی که پر باشی. ولی هرچی تقلا میکنی هم نتونی با. تقلا کنی اما یچیزی تو مغزت بگه. همه که دور می شوند. یک خیابون اون ور تر. یه روزهایی دلم تنگ میشه برای مقبره برای همون جا که کنار جدول شکسته اش همیشه جای خودم بود. برای دعا ندبه هاش و زیارت عاشوراهای پنجشنبه عصر هاش. حالا اونجا اون سر دنیاست و من غریب.