نوشته ای از سال های دور. هیچ کس نیست حتی تو که می گفتی همیشه. من ماندم و برادرم و خانمش که. اونهم قرار بود امشب باهم باشیم الان عذر خواهی کرد و رفتند مسافرت. یه حس بد و خوبی بهم دست داده. فامیل درجه یکی نداری یعنی یه جورایی هیچ کس رو نداری. اصلان موندم که با تو باشم. اما خدا بهم نشون دادی چه جوری همه آدما. خدا جونم ممنونم که تو پیشمی اصلان.

ایست می دهد به تمام قانون ها. من شاعر نیستم اما گاهی خودکارم جوهر پس میده و اونا میشن اینا. منتظر یادگاری هاتون هستم و همینطو انتقاداتون. Nemibandamesh ama dg up nemikonam. تشنه ک شدی مراقب باش. ای کاش این کارو کرده بود.

Io ho gioito moltissimo quando uno dei miei amici ha deciso di prendere qualche lezione, ho gioito nuovamente quando, qualche mese fa, anche due miei cugini hanno cominciato a frequentare il maneggio.