از بوی خوش چای زعفرانی. از حافظ و سعدی و مولانا و صائب. از آبی مینایی و سبز سیر. و از آن شخصیت سفید شاهنامه. که برای تو خوش ترین خاطره ی این دوره بود. از آن آدم هایی که از این به بعد هر وقت اسمشان می آید. و هزار خاطره ای که باید فراموش شوند در ژرفای قلبت جان میگیرند. حتی اگر بغض گریبانت را گرفت. و دوباره ادامه ی این راه بی پایان.

پدر تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست. اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند. و با وجود همه مشکلات, به تو لبخند زند تا تو دلگرم شوی. نوشته شده در شنبه ۱۲ اردیبهشت۱۳۹۴ساعت توسط tabasom. میبینی غبار بغض روی ثانیه هایم را. دوباره تو را کم دارم. حجم دستانت را ابی شعرهایت را. تو که نیستی تنهای تنهاست واژ ه هایم. میخواهم اغوشت را در اختیارم بگذاری.

از همه جا از همه چیز. همه کسایی که تو این مدت کم یا زیاد همراهیم کردین از همگیتون. یه سفر در پیش دارم. شاید هیچ وقت بر نگشتم. وگرنه که همهگیتون رو به خدا میسپارم. برام دعا کنین سفرم آروم باشه. دلم برا همهگیتون تنگ میشه. بی خیال زندگی بودیم و او در سر خیالی داشت.

Segunda-feira, 13 de janeiro de 2014. PAVILHÃO BIENAL DO ALTO TIETÊ - ARTPONTO. ÍNDICE GERAL DAS MATÉRIAS - TV ARTPONTO. CADERNO CULTURAL A REVISTA - EVENTOS E EXPOSIÇÕES SIGNIFICATIVOS. ÍNDICE GERAL DE A REVISTA ARTPONTO. LEIA EM A REVISTA TEXTO DE. Gradativamente se desenvolve, a partir .