ع ظ مت هیچ بود ن. دیگر ترسی از سگهای خیابانی ندارم! تنها روسپی شهرمان که دیروز در میدان سنگسارش کردند. مهمانها خانه اش را وجب به وجب گشتند. تخت خواب نداشت! بیشتر گشتند و فهمیدند اصلا خواب نداشته. و حالا در سکوتی مبهم آرامیده! که وقتی در فکر او بودند. بهشت را تجسم می کردند. با سنگ ها بدرقه اش می کنند! کم آورده ام خدایا . که روز و ش ب. دوباره هموت ونو پی دا کنم. پس دیگه وبلاگ نمینویس م. این روزا به عقد دائم.

وإ ن ی کاد ال ذین ک ف روا ل ی زل قون ک. ب أ بصر ه م ل م ا س م ع وا الذ کر. و م ا ه و إ لا ذ کر ل لع ل مین. قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی . کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن . اشکهایی را بریز که من ریختم . دردها و خوشیهای من را تجربه کن . سالهایی را بگذران که من گذراندم. روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم .

Un blog qui parle de foot. Please enter the sequence of characters in the field below.

Takže ho asi budu celej přepisovat. Lidi kolem sebe pořád překvapovat.