Free shipping all the time! Do More, Dream More. The hubby and I came to the aid of a friend in need and that threw me off-kilter. On the other hand, I had my first official meeting with our newest Project manager. I shall introduce her to you all soon.

نوشته های یک خ ل م شنگ. انگار خیابان را وصل کرده اند به گیسوانش . به خودم می گویم گیسوانش نیست پس خیابان نیست . مثل مرغ مینای همسایه رفته ام در ل ک . امروز شصت و یک روز است بیرون نرفته ام . بیشتر از قبل متهمم به افسردگی . قبل از این روز ها. حداقل هفته ای پنج ساعت را قدم میزدم. و چهار کلمه ای هم بلد بودم تا با ذوق بلغور کنم. حالا اما کلمه ها را به اجبار و از حلقام بیرون میکشند . پرهایم در حال ریختن است. مانند دیگر پرنده های این زمانه . بی زور و بی خاصیت. محکم خودم را میزنم به قفسم .

د ل م واسه اینجا ت نگ ش ده. ا مسال تابستون ه ستم. فاز ب دیه ن تونی ب خوابی ی خوای. به زور خودت ب خوابونی. سال پیش بذا زیر پات! گ ذشت ت ا گ. دوش ب کشی ک مرت خ م میش. ب ذاری زیر پاهات ق د ت ب لند میش. ﮧ امسال بهتر از پارسال ب گذ رونین. ﮧ هاتونم بذارین زیر پاهاتون. حوص ل شو داشتی - - ب رو ا دام. ح ت ی ل بخ ند. ل بخ ند ب ز ن م.

Monday, January 10, 2011. Daddy, got to come home for a night this weekend. Me and the kids will be so glad when this Guard stuff is over with. We are missing him so much! Monday, December 20, 2010. Christmas is right around the corner. Well Christmas is almost here! I can actually relax for a little while. I finished school a couple of weeks ago. Yay! I have to say that I finished with a 4.