Sexta-feira, 27 de fevereiro de 2009. Licia, 15 anos cabelos ruivos, olhos verdes esmeralda, era uma garota normal como todas de sua idade. Tinha sonhos, desejos e uma família sustentável, mesmo naquela época de tantas guerras ela tinha esperanças de paz no mundo de Etéria e sempre estava envolvida em manifestações que reivindicavam soluções, mesmo sendo uma criança, seu senso de justiça era grandioso. Era uma vida tranqüila com seus problemas comuns e suas alegrias também. Então, num movimento veloz, os.

سقوط تاوان پریدن با بعضی هاست. دلم از آدمایی گرفته که دوستم ندارن. دلم ازبغض هایی گرفته که صدا ندارند. دلم از اون عشقی گرفته که حتی یکبار نیامد سراغم. دلم از دستایی گرفته که هیچ وقت واسه کار خیر نمیان بیرون. دلم از آدمایی گرفته که وجود منودر کنار خودشون حس نمیکنن. دلم از چشمایی گرفته که وقت دلتنگی حتی یک قطره اشک نمیریزند.

JE VE PAS DE TITRE. JE VE PAS DE DESCRIPTION. Abonne-toi à mon blog! Ajouter cette vidéo à mon blog. Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre. Ajouter cette vidéo à mon blog.

دوستای عزیز سلام به وبلاگم خوش اومدین با اینکه از این حرفا بدم میاد. ولی چیزی دیگه به ذهنم نرسید بنویسم خلاصه و مفید میگم. اگه دیدین مطلبی بهتون خیلی چسبید و خوشحال شدین بدونید. موقع نوشتنش خوشحال بودم و برعکس. در کل اگه دیدین راجب مطلبی تو وبم صحبت نشده بگین که. راجبش تحقیق کنم و در باب اون موضوع مطلبی بنویسم. اما فقط واقعیت داشته باشه انتقاد می پذیریم اما منطقی و سازنده. لطفا مطلب رو خوب بخونید بعد هدفشو بگیرین اون موقع اگه بدم بود.