شبم را روی ماه تو گرفته. وجودم سر به راه تو گرفته. دلم بدجور می لرزد ز عشقت. مرا برق نگاه تو گرفته. تو آن عطری که هر گل را به هم زد. ن ت آواز بلبل را به هم زد. نگاهت آنچنان جذاب و گیراست. که در قلبم تعادل را به هم زد. بیا تا عمر من آغاز گردد. به چشمم روشنی ها بازگردد. تو هرجا پا نهی بی شک همانجا.

دریای من انگار نفس کم داری. ابتدا بابت غیبت طولانیم و همچنین بی پاسخ ماندن نظرات ودعوتهای ارزشمند شما دوستان عزیز عذر خواهم. حرف تو شد آسمان دل آبی شد. شبهای پراز ستاره مهتابی شد. از شوق رسیدنت در این برف سفید. چشمان زمین دچار بدخوابی شد. عشق در قلب خراسان تو جان می گیرد. هرچه آهوست به م هر تو امان می گیرد. آسمان محو تماشای نگاهت شده است. قبله ی اهل یقین چهره ی ماهت شده است. ای تو آرامش آشفتگی گیسوها.

Asymetrické poprsí umí pěkně potrápit. To je počasí, že? Líbí se někomu ten sníh? Mně tedy ne.

Abonne-toi à mon blog! Bonjour a tous é bienvenu sur mon blog! Vasi fé ta pub ok. Va laché t com merci.