د و س ت ت د ا ر م گ ل م . چه بی تفاوت روی قلبم. چقدر قشنگ دل را سوزوندی. منا به بی راهه کشوندی. گفتی هزاران بار به سوگند. که تو همیشه یار مایی. منا تو دنیا جا گذاشتی. با این غم بی سر پناهی. آیینه ای شکسته ام برووو. از با تو بودن خسته ام بروو. من کوله بار رفتن را عمریست. با اشک چشمام بسته ام بروو.

زندگی نامه حضرت و داستان غیبت و ظهور ایشان و.

خط خطی های یه نی نی. به نام اویی که چون تورا دارد. امروز مینویسم از زبان قاصدکی رها. قاصدک چندین بار او را صدا زد. قاصدک تصمیم کرد به روح دخترک نفوذ کند و بفهمد که چه اتفاقی برای او افتاده است. که ناگهان بغض خفته در گلوی دخترک ترک خورد و آهی از اعماق دلش بیرون داد. نوشته شده در ساعت توسط صدف بابا. این داستان نوشته ی خودمه. قلم شکسته ی تنهاییم را با حسرت در دست میگیر.