Date Range
Date Range
Date Range
با توام و چه تنها! چه کسی خواهد شست. اشک از گونه ی من. به زخم غم تنهایی من. اشک بر شانه ی من.
دوران دبستان یک کتابدار داشتیم به اسم خانم پناهی! خانم دوست داشتنی و مسنی که تمام دنیایش کتاب بود! میدانست به هرکسی چه کتابی بدهد که لذت ببرد! کلاس چهارم بودم که هری پاتر را گذاشت کف دستم که بخوان! یک کتاب پاره پوره با جلدی سیاه! جملات احمقان.
سلامی دوباره از پس روزها. يوسف آباد خيابان شصت و ششم. مونولوگ ديوانه ها شنيدن ندارد. آسمون فيروزه اي زندگي من. بدبختي هاي يك زن چاق. يه دل خاكي با كلي پاكي. نوشته های یک زن متاهل ارام. من و روزهاي زندگيم- مريم جون. بالا رفتن سن حتمی است. استکان استکان چای را به سلامتی نفس کشیدنت بنوش. نه از دست دادن معشوق است.
Sur ce blog on est deux Laëtitia! Lol De 13 et 14 ans. Je vous le dit tout de suite ce qui sera écrit sur ce blog sera sortit tout droit de notre imagination et non plagié! Je vous laisse donc lire cette fiction.
YIIO TES BIEN SUR LE BLOG DE PAM.